کد مطلب:314859 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:178

بچه ام شفا یافت
در تاریخ هفدهم خرداد ماه 1381 جناب آقای مشهدی نجات بیگدلو 68 ساله مجاور مسجد طفلان مسلم واقع در شهر مقدس قم (خیابان توحید) درباره شفا دادن فرزندان خود چند واقعه را نقل كرد:

در حدود سی و نه الی چهل سال پیش در روستای (محمد خلج) از توابع خدابنده لو واقع در استان زنجان سكونت داشتم. روزی پسرم محرم علی بیمار شد به گونه ای كه قادر به حركت نبود آن موقع در قریه مذكور مراكز درمانی از قبیل بهداری، درمانگاه و خانه بهداشت وجود نداشت. و اگر كسی احیانا بیمار می شد او را برای معالجه می بردند. از ین رو تصمیم گرفتم كه مشاور الیه را برای مداوا در شهر نزد دكتر ببرم. ولی هزینه پزشك و دارو نداشتم. به همین دلیل نزد چند نفر از اقوام و بستگان رفتم كه مبلغ بیست تومان از آنها قرض بگیرم. لیكن بر خلاف انتظار، نه تنها به من قرض ندادند بلكه مرا بسیار سرزنش كردند و گفتند: این بچه مرده است، تو می خواهی مرده او را پشت الاغ، بار كنی و به نزد پزشك ببری، برای چه مرا نزد دكتر می بری؟! سخنان ملامت آمیز آن ها برایم بسیار آمد و در من اثر منفی گذاشت به طوری كه حالم آشفته و خاطرم آزرده گردید.



[ صفحه 395]



ناچار با دست خالی و دل واپس به خانه بازگشتم. دیدم: ساعت به ساعت حال بیمار بدتر می شود. در این حال، احساس كردم كه از همه عوامل و اسباب طبیعی كه می تواند در بهبودی فرزند بیمارم دخیل شود. دستم كوتاه می گردد. لذا امیدم از همه جا گسست به همین دلیل به دارالشفای وسیع و پیشگاه رفیع حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) رو آوردم و عرض كردم: یا حضرت عباس، اگر این بیمار را شفا دادی. من نذر می كنم یك مجلس روضه برایت برگزار نمایم. بحمدالله خیلی طول نكشید كه پس از آن فرزندم شفا یافت و كاملا خوب شد.